کمی در مورد اشو
راجنیش چاندرا موهان جین (به هندی: रजनीश चन्द्र मोहन जैन) از عرفای هندی و اساتید باطنی است که بین سالهای ۱۹۳۱ تا ۱۹۹۰ میزیست. وی در دهه ۶۰ میلادی به نام آچاریا راجنیش و در دهه ۷۰ و ۸۰ باگوان شری راجنیش نامیده میشد اما نهایتاً در سال ۱۹۸۹ میلادی نام اشو را برای خود برگزید. او یک عارف، گورو و فیلسوفهندی بود.
چاندرا موهان جین (اشو) در ۱۱ دسامبر سال ۱۹۳۱ میلادی در شهر کوچ وادا هند زاده شد. او از همان کودکی، روحیهای سرکش و مستقل داشت و بر این امر پافشاری میکرد که به جای دریافت دانش و باور از دیگران، خودش، حقیقت را بیازماید.
سپس با کسب درجهٔ فوق لیسانس در رشتهٔ فلسفه از دانشگاه «سوگار»، تحصیلات خود را به پایان رساند و چندین سال در دانشگاه «جبل پور» به تدریس فلسفه پرداخت. وی از سال ۱۹۶۳ میلادی با سفر به سراسر هندوستان به ایراد خطابههایی در زمینههای معنوی و عوالم روحانی پرداخت. در طی برگزاری جلسههای سخنرانی و بحث و گفتگو در شهرهای گوناگون، رهبران مذهبی سنت گرا و باورهای سنتی را مورد پرسش قرار داد و با گروههای گوناگون مردم دیدار کرد.
اشو در سال ۱۹۷۴ کمون خود در شهر پونا، هندوستان، را بنیان نهاد که مورد استقبال شدیدی خصوصاً از جانب رهجویان معنویت گرای غربی قرار گرفت. در سال ۱۹۸۰ در یکی از سخنرانیهای صبحگاهی یک هندوی بنیادگرا او را با چاقو هدف حمله قرار داد اما فرد مهاجم بعداً از هر گونه اتهامی مبری شد. اشو در سال ۱۹۸۱ جهت معالجه به ایالات متحده رفت و در آنجا به مدت پنج سال اقامت گزید. پیروان اشو به عنوان سانیاسین شناخته میشوند. در مدت چهار ماه اراضی کوهپایههای ایالت اورگون را خریداری و شهری بنا نهادند که به راجنیش پوراممشهور شد.
پس از احداث این مرکز توجه زیادی در سراسر آمریکا نسبت به اشو و تعالیمش جلب شد اما در همین حال عدهای نیز او را فردی منحط، فاسد الاخلاق و زیر سؤال برندهٔ ارزشها میدانستند و همین امر مشکلاتی را برای وی بوجود آورد. از پیامدهای این مخالفتها برخورد قانونی دولت آمریکا با اشو در سال در سال ۱۹۸۶ بود که با اتهام نقض قانون مهاجرت ایالات متحده آمریکا دستگیر و به دادگاه کشانده شد. در پی این رخدادها، اشو مجبور به ترک خاک آمریکا و بازگشت به هند شد و در ۱۹ ژانویه ۱۹۹۰ درگذشت.
پدر و مادر او بابولال و ساراسواتی جین به او اجازه دادند تا سن هفت سالگی با پدربزرگ و مادربزرگ مادری خود زندگی کند، با توضیح خود اوشو، این اثر عمدهای در رشد او داشت چون مادر بزرگش به او حداکثر آزادی را داد و او را آسودهخاطر بدون آموزش یا محدودیتهای تحمیلی بحال خود گذاشت. وقتی که اوشو هفت ساله بود، پدربزرگش درگذشت و او به گاداروارا رفت تا با پدر و مادر خود زندگی کند. اوشو عمیقاً از مرگ پدربزرگش متأثر شد و مرگ دوست دختر دوران کودکیاش و دختر عمویش در اثر حصبه، زمانی که او ۱۵ ساله بود، منجرشد تا او با مرگ که در سراسر دوران کودکی و جوانی او بوده درگیری ذهنی داشته باشد. در سالهای مدرسه او دانش آموزی سرکش اما با استعداد بود و به عنوان مناظره گری شگفتانگیز شناخته میشد اوشو در این زمان رویکردی ضد خداپرست پیدا کرده، به هیپنوتیزم علاقه شد و برای مدت کوتاهی به سوسیالیسم و دو سازمان ملی گرای هندی: ارتش ملی هند و و راشتریا سوایامسواک سنگ ملحق شد، اگر چه، عضویت او در این سازمانها کوتاه مدت بود چرا که او نمیتوانست با هیچ نظم خارجی، ایدئولوژی یا سیستمی کنار بیاید.
نظرات شما عزیزان: